بستن
عبارت خود را درج و جهت جستجو "Enter" را بفشارید
EN

 

 از علل مهاجرت نخبگان تا ارتباط صنعت و دانشگاه در گفت‌وگو با ساراآقابابایی مبارکه /

برخی از فارغ‌التحصیلان شرایط موجود را هماهنگ با شأن تحصیلی خود نمی‌بیند و ممکن است به مهاجرت فکر کنند

 

آقابابایی: متولد سال 1363 در شهر اصفهان هستم؛ تحصیلاتم را هر سه دوره کارشناشی، کارشناسی ارشد و دکتری در دانشگاه صنعتی اصفهان رشته فیزیک نظری گذراندم و در هر سه مقطع رتبه برتر دانشگاه بودم و به همین واسطه و از سمت استعدادهای درخشان دانشگاه در آخرین سال تحصیلی دوره دکتری به بنیاد ملی نخبگان معرفی شدم.

وی ادامه داد: سال 1395 خدماتی که بنیاد ارائه می‌داد به ما معرفی شد؛ سال آخر دکتری، جایزه  فعالیت پژوهشی بنیاد را کسب کردم و با توجه به سابقه پژوهشی و معدل‌ بالا توانستم در طرح شهید چمران در دوره پسادکتری برگزیده شوم و از شهر اصفهان به شهر یاسوج آمدم و به عنوان محقق پسادکتری با راهنمایی دکتر قاسم رضایی شروع به کار کردم. پس از آن یک دوره یک‌ساله پسادکتری سرآمدان ملی از طریق دانشگاه سیستان و بلوچستان مشغول به کار شدم.

آقابابایی گفت: از خدمات بنیاد علاوه بر جایزه‌ها، هدیه ازدواج نیز به من تعلق گرفت و در دوره پسادکتری حقوق معادل استادیار پایه یک دانشگاه دریافت می‌کردم. اما الأن هیچ جا مشغول به کار نیستم.

وی در ادامه اضافه کرد: چون اواخر دوره دانشجویی دکتری با بنیاد آشنا شدم، نتوانستم از خدمات دانشجویی بهره‌مند شوم ولی از خدمات دوره پسادکتری بهره بردم؛ هرچند این دوره کوتاه مدت و یک‌ساله بود؛ اما برای شخص من موثر بود و دغدغه‌های مرا کمتر کرد. تلاشم این بود بعد از این هم از خدمات بنیاد استفاده کنم، اما متأسفانه تا به امروز نتوانستم از خدمات ارزنده بنیاد استفاده کنم.

این مستعد برتر گفت: برای جذب در هیئت‌علمی خدماتی ارائه دادند؛ اما من به علت شرایط زندگی‌ام نمی‌توانم از یاسوج خارج شوم. شاید یکی از علت‌ها هم همین باشد که محدوده انتخابی من محدود است. از سال 1398 که وارد دانشگاه یاسوج شدم به صورت حق‌التدریسی در دانشگاه تدریس کردم.

وی در ادامه به خدمات نظام به نخبگان اشاره کرد و گفت: آنچه خودم دریافت کردم خدمات خوبی است و یک‌سری دغدغه‌های مالی را کمتر می‌کند و پژوهشگر می‌تواند با فراغت بال کار پژوهشی‌اش را به پایان برساند؛ اما رشته‌های علوم پایه به نسبت رشته‌های مهندسی و کاربردی، خدمات کمتری دریافت می‌کنند. مثلاٌ من به عنوان یک پژوهشگر فیزیک نتوانستم آنطور که باید دستاوردها را پس از چاپ به بهره‌وری برسانم.

وی سپس با اشاره به پیوند دانشگاه و صنعت گفت: شاید در رشته‌های دیگر این ارتباط برقرار باشد و من اطلاع نداشته باشم؛ اما حوزه کاری من که فیزیک نظری است ارتباط محدودی با صنعت دارد.

وی ادامه داد: از پنج سال پیش که ساکن یاسوج شدم، به تمام شرکت‌ها و دستگاه‌هایی که مربوط به رشته‌ام بود رزومه تحویل دادم. به همه مدیران و مسوولان مراجعه کردم شاید مرا بشناسند اما متأسفانه استقبالی برای جذب من نشد.

آقابابایی در توضیح این موضوع تأکید کرد: دلیل اول شاید این باشد که من غیربومی‌ام و شناختی از من ندارند و به همین دلیل استقبالی از من صورت نگرفت. رشته فیزیک انرژی، خروجی در صنعت ندارد و چون الأن بیشتر تمرکز بر روی کارهایی با خروجی در صنعت هستند از رشته من استقال نمی‌شود. هرچند این ظاهر قضیه است و ما خروجی عینی در این رشته نداریم. در واقعیت و اصول پایه علم و مهندسی و کاربردی باید از علوم‌پایه باشد.

این مستعد برتر در خصوص مهاجرت نخبگان نیز اظهار داشت: به مهاجرت فکر کردم و قبل از فارغ‌التحصیلی دکتری، یک‌سال در ایتالیا و یک‌سال نیز در آلمان فرصت مطالعاتی داشتم. با شرایط استقبال و خدمات در کشورهای دیگر آشنایی دارم و تجربه کردم. از نظر آموزشی و پژوهشی دغدغه‌های یک نخبه و کسی که ذهن پرسشگر دارد آنجا فراهم است؛ در دیگر کشورها محقق محقق است و فرقی ندارد در چه رشته و چه حوزه‌ای مطالعه و تحقیق می‌کند؛ چه نظری و چه مهندسی، همه امتیازات برای پژوهشگر یکسان است. پژوهشگر در جایگاه پژوهشگر، خودش را با دیگران مقایسه نمی‌کند و شرایط برای همه پژوهشگران یکسان است. با ذهن آرام و بدون دغدغه به کار پژوهشی‌اش می‌پردازد؛ اما در کشور ما بعضاً دیده شده که بین رشته‌های مختلف تبعیض قائل می‌شوند و این باعث می‌شود ذهن پژوهشگر نخبه به‌جای تمرکز بر موضوع اصلی‌اش به موضوعات دیگر هم بپردازد و این کیفیت کار را کاهش می‌دهد؛ در کشورهای دیگر کیفیت کم نمی‌شود چون دنبال کمیت‌ها نیستند و به همین دلیل جویشگر علم آنجا بهتر و با کیفیت بیشتری می‌تواند به علم بپردازد. به همین دلیل است که در بین برخی از محققین گرایش به مهاجرت دیده می‌شود.

آقابابایی تأکید کرد: بنابه تجربه شخصی‌ام می‌گویم همه چیز در کشورهای خارجی عالی نیست. تجربه غربت دغدغه‌ای است که شاید تحمل آن سخت باشد و هر کسی نتواند آن را تاب بیاورد. شاید خیلی‌ها با من مخالف باشند؛ اما من، بودن در ایران و کنار خانواده را بر غم غربت ترجیح دادم و می‌دهم. شاید اگر می‌توانستم با خانواده مهاجرت کنم، شرایط را می‌پذیرفتم ولی به تنهایی نه. علاوه بر این ما هر کاری هم بکنیم آنجا شهروند درجه سوم هستیم؛ هرچند شأن علمی و اجتماعی به عنوان دانشجو پژوهشگر حفظ می‌شود؛ اما  امتیازات شهروندی کمی داریم و تا رسیدن به شهروند درجه یک شدن فاصله زیادی است؛ بنابراین کسی که می‌خواهد مهاجرت کند باید همه‌چیز را باهم بسنجد.

این دانش‌آموخته دکتری فیزیک با اشاره به علل مهاجرت نخبگان اظهار داشت: دلیل اصلی را نمی‌دانم. اما فکر می‌کنم میزان پذیرش دانشجوی تحصیلات تکمیلی زیاد است و به نسبت این آمار، شغل ایجاد نمی‌شود. شاید باید در ورود به دانشگاه دانشجویان تحصیلات تکمیلی سخت‌گیری بیشتری به خرج داد و این ورودی را کنترل کرد. چون وقتی کسی دانش‌آموخته کارشناسی ارشد و دکتری می‌شود انتظار و توقع بیشتری از جامعه دارد و در واقع برای کسب یک مقام عالی این مدارج را طی می‌کند؛ اما بیکاری بعد از فارغ‌التحصیلی او را دچار سرخوردگی می‌کند. وقتی خروجی از دانشگاه زیاد باشد، بیکاری افزایش می‌یابد، توقع زیاد می شود و فارغ‌التحصیل، شرایط موجود را هماهنگ با شأن تحصیلی خود نمی‌بیند و ممکن است به مهاجرت فکر کند.

وی گفت: دانشجو و پژوهشگری که ذهن پویا و جویشگر دارد، امیدوار باشد. هر چند سختی‌هایی در کشور وجود دارد؛ اما تحمل کند و امید و انگیزه‌اش را حفظ کند. اگر نسل جدید امید نداشته باشند تأثیر منفی در همه جنبه‌های زندگی‌شان خواهد داشت. تحت هر شرایطی هدفشان را دنبال کنند، حتی اکر امکانات وجود نداشته باشد.

وی در پایان گفت: از بنیاد نخبگان کشور و استان که با راهنمایی‌ها و کمک‌هایشان، تأثیرات مثبتی در زندگی من داشته‌اند تشکر می‌کنم؛ شاید عدم جذب من در دستگاه‌ها از حوزه کار بنیاد خارج است و مسوولین دیگری دارد.